loading...
رمانخونه | دانلود رمان عاشقانه
Mr & Miss Mir بازدید : 309 سه شنبه 27 تیر 1396 نظرات (0)

نادر ابراهیمی،من متعلق به اسارتم

من متعلق به نفرت از اسارتم و نفرت از استبداد؛اما به باور داشتن عادت نمیکنم.تو هرگز به خاطر وطنی که به عادت دوست داشتنش مبتلا شده یی،به جان نخواهی جنگید.

هرگز به خاطر مردمی که به مهرورزی به ایشان ،عادت کرده ای ،زندگی نخواهی داد.

نمازی که از روی عادت خوانده شود،نماز نیست،تکرار یک عادت است؛نوعی اعتیاد. حرفه ای شدن پایان قصه ی خواستن است.

 

#نادر_ابراهيمی

Mr & Miss Mir بازدید : 509 چهارشنبه 21 تیر 1396 نظرات (0)

دانلود رمان بر خاک احساس قدم میگذارم

نسخه های اندروید (APK) , آیفون و اندروید (EPUB) , جاوا (JAR) و نسخه کامپیوتر (pdf)

نویسنده : f@rnoosh76

تعداد صفحات : 630

ژانر : #عاشقانه #اجتماعی #پلیسی

Image result for ‫عکس کتاب‬‎

خلاصه رمان : 

بعضی وقتا..بعضی جاها..تو یه برهه زمانی اتفاقاتی میافته که میتونه یه زندگی رو عوض کنه..یه احساس رو..یه ارزو رو..یه اینده رو..
گاهی در اون برهه هرکاری که از دستت بربیاد انجام میدی..حتی اگه کل دنیا بر علیه تو بسیج بشن و نذارن تو به خواسته دلت برسی… بعضی جاها تو میشی پیروز میدون..و بعضی جاهای دیگه میشی بازنده و مجبوری خودت رو از گود کنار بکشی...ادامه مطلب ..

 

 

 

Mr & Miss Mir بازدید : 164 سه شنبه 20 تیر 1396 نظرات (0)

مرا بستری کنید

این جواب آزمایش دروغ می گوید

این خنده ها از روی خوشحالی نیست

ضربان قلب خوب می زند که می زند

این که دلیل نمی شود

مرا جایی ببرید که برای اثبات حرف هایم

خونی نگیرند

و بدون معاینه،

روی دفترچه بیمه ام بنویسند

هر دوازده ساعت یک بار

شانه ای برای گریستن

 

#رسول_ادهمی

Mr & Miss Mir بازدید : 187 یکشنبه 18 تیر 1396 نظرات (0)

دانلود رمان درتمنای توام

نسخه های اندروید (APK) , آیفون و اندروید (EPUB) , جاوا (JAR) و نسخه کامپیوتر (pdf)

نویسنده : رویا رستمی

تعداد صفحات : 406

ژانر : #عاشقانه

Image result for ‫عکس کتاب‬‎

خلاصه رمان : 

داستان در مورد دختری به نام آلماست که به پسر داییش علاقه داره اما پسر

حتی حاضر نی نگاش کنه داییش پسرش رو مجبور می کنه با آلما نامزد بشه

اونا نامزد میشن اما به خاطر دلایلی نامزدی بهم میخوره و این سر آغاز

داستانه  ولی ورق برمیگرده…..پایان خوش

غرورم مهم است و عشق تو ..مرا می کشاند به هوسناکترین نقطه ایی که غروز مرده

می شود در پستوی افق نگاه زیبایت و من در عسلی چشمان به دنبال بی قراری تو تا جایی

می رم که لحظه ایی سست می شود وجود از اختیارت.

غرورم میشوی اگر...ادامه مطلب ..

 

Mr & Miss Mir بازدید : 181 یکشنبه 18 تیر 1396 نظرات (0)

آنکه میرود باید میرفته،عادل دانتیسم

آنکه میرود باید میرفته

اصلا برای رفتن آمده بود!

تو هم برو

تو هم خودت رااز لحظه هایش که هیچ

ازفکرش هم بگیر

توبایدتمامت بماند برای اوکه

تمامش

تنهاوتنها برای توست!

 

#عادل_دانتیسم

Mr & Miss Mir بازدید : 136 شنبه 17 تیر 1396 نظرات (0)

 فاجعه ای به نام نوکیسگی

 

نوکیسگی را این گونه تعریف کرده اند:

 

قشری که از نظر در آمد به طبقه بالا و از نظر فرهنگی به طبقه پایین و حتی لمپن ها بسیار نزدیک است.

 

لمپن های فرهنگی، علاقه بسیاری به " خودنمایی" ، " دیده شدن" " عرض اندام" و "نوچه پروری" دارند. 

 

نو کیسه ها،از یک طبقه اجتماعی مبدا به یک طبقه اجتماعی مقصد پرتاپ شده اند. 

 

این پرتاب ناگهانی بر اثر یک اتفاق یا استفاده از رانت و شرایط و التهابات اقتصادی رخ می دهد.

 

آن ها، دیگر نه خود را به طبقه اجتماعی مبدا متعلق می دانند و نه با جایگاهی که اکنون کسب کرده اند، آشنایی دارند. 

یعنی از گذشته خود نفرت و از اکنون خود ترس و احساس حقارت دارند. 

 

نوکیسه برای این که به طبقه سابق خود ثابت کند که دیگر به آن ها تعلق ندارد و همچنین برای غلبه بر احساس حقارت خود در مقابل طبقه جدیدی که به آن پرتاب شده است، مجبور به تظاهر است و ساده ترین راه برای تظاهر، خرید دیوانه وار کالاهای لوکس، نمایش عروسی ها، میهمانی ها و خانه های آن چنانی شان است. 

 

اما فاجعه اصلی از جایی آغاز می شود که ما، فیلم و عکس عروسی ها، میهمانی ها، اتوموبیل ها و خانه های آن ها را از طریق پیام رسان ها و شبکه های اجتماعی برای همدیگر ارسال می کنیم. 

 

ما با این کار به مزدوران تبلیغاتی آن ها تبدیل می شویم که بی مزد و منت ، به هدفی که آن ها دارند نزدیکشان می کنیم. آن هدف چیزی نیست جز تظاهر و دیده شدن. جاهلان عصر جدید نوچه های جدید لازم دارند. 

عده ای با موبایل های شان، عکس و فیلم آن ها را به اشتراک می گذارند و افتخار نوچگی آن ها را پذیرا می شوند.

 

بسیاری از آگاهان از نوکیسه ها متنفرند. 

زیرا می دانند نوکیسه ها بر خلاف سرمایه دارها ی واقعی و قشر ثروتمند سنتی، سرمایه خود را نه در کار آفرینی که در دلالی صرف می کنند. آن ها منابع مالی جامعه را بر اساس بی لیاقتی به دست گرفته اند و بر این تنفر دامن می زنند. 

 

اما فاجعه بزرگ تر وقتی رخ می دهد که هنگام تماشای فیلم عروسی ها و پارتی های این دسته، به جای آن که به فکر پس گرفتن حق خود باشیم، خودمان را جای این افراد می گذاریم و بر زندگی سطحی و انگل گونه این افراد حسرت می خوریم.

 

فاجعه آغاز شده است. 

شما صدایش را نمی شنوید.

 

📚 کتاب تازه به دوان رسيده ها

👤 دکتر علی شمیسا

Mr & Miss Mir بازدید : 326 جمعه 16 تیر 1396 نظرات (0)

دانلود رمان دو نقطه متقابل

نسخه های اندروید (APK) , آیفون و اندروید (EPUB) , جاوا (JAR) و نسخه کامپیوتر (pdf)

نویسنده : زهرا طباطبایی

تعداد صفحات : 237

ژانر : #عاشقانه #کلکلی #ازدواج_اجباری

 

Image result for ‫عکس کتاب‬‎

خلاصه رمان : 

دختر شاد و شوخ و سرحالی ، به نام نگین ستوده ، سال سوم گرافیک که خانواده ای چهار نفره داره …

نگین روزی متوجه می شه که شرکت پدرش و شریک پدرش ورشکست شده … اوضاع خانوادگیش بهم می ریزه و همه در

تکاپو و اضطراب هستن که پدر نگین و شریکش ، امید شمس ، تصمیم می گیرن تا از دوستی تقاضای کمک کنن .

امید شمس ، پسری جدی ، سرد و خشک که از هر موقعیتی برای تمسخر استفاده می کند … او پسر صمیمی ترین دوست..ادامه مطلب ..

 

Mr & Miss Mir بازدید : 814 جمعه 16 تیر 1396 نظرات (0)

دانلود رمان هیچکی مثل تو نبود

نسخه های اندروید (APK) , آیفون و اندروید (EPUB) , جاوا (JAR) و نسخه کامپیوتر (pdf)

نویسنده : آرام رضایی

تعداد صفحات : 886

ژانر : #طنز #عاشقانه

Image result for ‫عکس کتاب‬‎

خلاصه رمان : 

آنا مفخم تک دختر خانواده مفخم کارشناس ارشد معماریه. بی کار و جویای کار.
یه دختر شاد و سر زنده که با جدیت سعی میکنه مطابق میل پدرو مادرش رفتار کنه و اونها رو راضی نگه داره. اما چون اعتقادات و نظرات خانواده اش گاهی با اون یکی نیستن مجبوره زیر زیرکی کارهای خودشم بکنه.
تلاش اصلیش اینه که به گفته مادرش خانم باشه و چقدر سخته خانم بودن با توجه به داشتن کودک درون فعال و کمی بی حواسی.
در هر تلاش آنا برای خانم بودن باعث میشه که مدام سوتی بده و صحنه های جالبی ایجاد کنه …پایان خوش..ادامه مطلب ...

 

Mr & Miss Mir بازدید : 641 پنجشنبه 15 تیر 1396 نظرات (0)

دانلود رمان اگه بدونی

نسخه های اندروید (APK) , آیفون و اندروید (EPUB) , جاوا (JAR) و نسخه کامپیوتر (pdf)

نویسنده : niloo j0on

تعداد صفحات : 317

ژانر : عاشقانه , اجتماعی

Image result for ‫عکس کتاب‬‎

خلاصه رمان :

درباره ی یه دختر که از یه خانواده متوسطه … دختری که بخاطر زندگی پدرش زندگی

خودشو تباه میکنه!!…. پدر سوگند قصه ما که یه راننده تاکسی سادست به جرم قتل محکوم به 

اعدام میشه در این بین پسر مقتول شرطی میذاره که این خانواده به کلی متعجب میشن!! ….پایان خوش

ادامه مطلب ...

 

Mr & Miss Mir بازدید : 218 پنجشنبه 15 تیر 1396 نظرات (0)

دانلود رمان شهرزاد قصه گوی من

نسخه های اندروید (APK) , آیفون و اندروید (EPUB) , جاوا (JAR) و نسخه کامپیوتر (pdf)

نویسنده : *SARINA*

تعداد صفحات : 172

ژانر : عاشقانه , اجتماعی
Image result for ‫عکس کتاب‬‎

 

خلاصه رمان :

همون جایی که شاهزاده قصه
همیشه دختر فقیر و می خواست
همون شهری که قد خود من بود
از این دنیا ولی خیلی بزرگتر 
نه ترس سایه بود نه وحشت باد
نه من گم می شدم نه یه کبوتر

شهرزاد…زاده ی این شهر بزرگ…کاش میدونستی این کارت چطور سرنوشتتو تغییر میده…کاش وارد اون خونه نمیشدی…کاش…

جلد دوم و سوم این رمان رو می تونید از کانال تلگرام رمان دانلود کنید...

برای ورود کلیک کنید

ادامه مطلب ...

Mr & Miss Mir بازدید : 184 چهارشنبه 14 تیر 1396 نظرات (0)

دانلود رمان چشمان سرد

نسخه های اندروید (APK) , آیفون و اندروید (EPUB) , جاوا (JAR) و نسخه کامپیوتر (pdf)

نویسنده : dream(رویا)

تعداد صفحات : 594

ژانر : عاشقانه ، پلیسی

Image result for ‫عکس کتاب‬‎

خلاصه رمان : 

یک دختر تنها! بی کس! پیله تنهاییش را خودش تنیده! پیله اش سنگیست! اما سنگ هم فرو خواهد ریخت کافیست که جویباری عاشقانه نرم و لطیف از کنارش گذر کند! کجاست این جویبار؟

او مینوازد همچون اسمش طنین مینوازد تا درگیر و دار دنیا از ناملایماتش بگریزد!

او را خسته کرده اند. لبخند را از او گرفته برایش غم به ارمغان آورده اند …

کجایی جویبار باید تن او را غسل دهی . خسته در پی انتهای زندگیش راه میرود!

چندیست که کشتی شکسته قلبش پهلو نگرفته و تنها در دریای خروشان سرگردان است!

طنین اش را مییشنوی؟ نوای درد مینوازد! منتظر...پایان خوش...ادامه مطلب ...

 

Mr & Miss Mir بازدید : 198 دوشنبه 12 تیر 1396 نظرات (0)

دانلود رمان خانه مرگ

نسخه های اندروید (APK) , آیفون و اندروید (EPUB) , جاوا (JAR) و نسخه کامپیوتر (pdf)

نویسنده : آر.ال.استاین

مترجم : شهره نورصالحی

تعداد صفحات : 123

ژانر : ترسناک
Image result for ‫عکس کتاب‬‎

خلاصه رمان :

آماندا و جاش فکر کنند که خانه ی جدیدشان ترسناک و عجیب و غریب است. آن ها اعتقاد دارند که آنجا توسط ارواح تسخیر شده است ... پدر و مادرشان از آنها می خواهند که بیرون خانه دوستان جدیدی پیدا کنند. اما دوستان جدید ترسناک شان آن دوستانی نیستند که پدر ومادر شان در نظر دارند آنها می خواهند تا ابد ، با جاش و آماندا دوست باشند ... برای همیشه!!!....ادامه مطلب ...

Mr & Miss Mir بازدید : 197 دوشنبه 12 تیر 1396 نظرات (0)

دانلود رمان آن نیمه دیگر

نسخه های اندروید (APK) , آیفون و اندروید (EPUB) , جاوا (JAR) و نسخه کامپیوتر (pdf)

نویسنده : anital

تعداد صفحات : 896

ژانر : عاشقانه

Image result for ‫عکس کتاب‬‎

خلاصه رمان :

داستان درباره دختری به اسم ترلان هستش که دختر یکی از قاضی های معروف تهرانه.
برخلاف اون چیزی که توی خانواده ش رسمه اهل درس و مشق نیست و عشق رانندگی داره.
در نتیجه ی پاپوشی که براش درست می کنن وارد یه گروهی می شه.
اونجا ازش انتظار دارن کارهایی رو انجام بده که وجدانش قبول نمی کنه.
بین دو راهی گیر می کنه… بین زندگی خودش و زندگی دیگران…
زمانی که تصمیم قطعیش و می گیره رویارویی با آن نیمه دیگرش مسیر نقشه هاش و عوض می کنه...ادامه مطلب ...

Mr & Miss Mir بازدید : 193 یکشنبه 11 تیر 1396 نظرات (0)

اشتباهی،رسول ادهمی

تا به حال 

دستتان اشتباهی به دست یک غریبه خورده؟

مثلا در مترو

مغازه

حین گرفتن باقی پول

یا کرایه

کاسه ی آش

بلیط سینما

روی شانه ی صندلی ماشین ها

تاکسی

گرفتن کاغذ 

حین خواندن آدرسِ غریبه ای گم شده

وسط خیابان ؟

یا چه می دانم کسی که یک عمر دوستش داشتید

وسط آغوش و تخت

بوسه

و

و

تا به حال دستتان اشتباهی به دست غریبه ای خورده؟

اندازه ی یک عمر؟

 

#رسول_ادهمی

Mr & Miss Mir بازدید : 159 یکشنبه 11 تیر 1396 نظرات (0)

اندرو متیوس

نوشته های بزرگان

بدون تردید، بسیاری از ما در پشت چهره های شاد و بذله گویی هایمان، غرق در وحشتیم. می‌ترسیم مبادا شغل، پول یا زیبایی خود را از دست بدهیم. از پیر شدن می‌ترسیم و از تنها ماندن و زندگی کردن و مردن؛

 

به این خاطر است که رفتارهایمان این چنین جنون آساست؛ و دوای دردمان چیست؟

محبت دیدن، دوست داشته شدن.

 

اندرو متیوس

Mr & Miss Mir بازدید : 169 چهارشنبه 07 تیر 1396 نظرات (0)

دانلود رمان پانتی بنتی

دانلود رمان عاشقانه,دانلود رمان جدید,دانلود رمان

Image result for ‫عکس کتاب‬‎

نام رمان : پانتی بنتی
نویسنده : miss.no.1.2004
حجم کتاب : ۶٫۲

تعداد صفحات : ۳۷۵
خلاصه داستان :
از زبان نویسنده:
داستان درمورد دختری بنام پانتی هستش که پدری عرب و مادری تهرانی داره . پدر این دختر زاده این عشیره خاص هستش و میراث دار این فرهنگ . پانتی ساکن تهران هست ولی قبلا بنا به دلایلی توی اون عشیره زندگی کرده . من عادت دارم که توی داستانهام گره ایجاد کنم و همراه با داستان این گره ها رو باز کنم ، برای همین خلاصه خاصی برای داستانهام نمینویسم …

قسمتی از متن رمان :
از پشت درهای بسته هم ، صدای جیغ مقطع تلفن ، به گوشش میرسید … دستش رو توی کیفش چرخوند و ‏سعی کرد همه اونچه که در اون لحظه احتیاج داره ، یه دسته کلید … پیداش کنه … سریع تر از همیشه در ‏رو باز کرد … با همون کفشهای پاشنه تخت تابستونی ، پا به داخل گذاشت …
وقت نبود بندهای دور مچش رو باز کنه … گوشی نقره ای رنگ رو ، از روی مبل پرتقالی راحتی توی ‏محوطه ی پوچ سالن ، چنگ زد … دکمه وصل ارتباط رو زد … دیر رسیده بود … بوق ممتد تو گوشش شیهه ‏کشید …
بی تفاوت شونه ای بالا انداخت و مقنعه مشکی رنگ نخی ای ، که بلندیش به روی سینه هاش میرسید رو ‏با یه حرکت از سر ، به پایین کشید … گیسای سرش تو این گرما به مغزش فشار میاورد و حس کلافه بودن ‏رو بیشتر بهش القا میکرد …
مانتوی مشکی رنگ و ساده اداری رو ، با باز کردن دکمه هاش از تن خارج کرد و همونطور که با یه دست ، ‏دکمه بالای شلوار جین مشکیشو باز میکرد ، مانتو رو با یه حرکت به روی مبل شوت کرد … راه آشپز خونه ‏رو در پیش گرفته بود که دوباره زنگ تلفن … ‏
گوشی رو چنگ زد و بطرف آشپزخونه حمله ور شد … شاران بود … لبخندی محو به لب نشوند و بطری آب رو ‏از در یخچال بیرون کشید و به دهن نزدیک کرد … چه لذتی توی سر کشیدن بطری بود ، که تو لیوان پیدا ‏نمیشد ؟
‏« سلام » و در بطری رو با حرکت انگشت شصت بست …ادامه مطلب ..

Mr & Miss Mir بازدید : 140 چهارشنبه 07 تیر 1396 نظرات (0)

دانلود رمان به رسم رقص کولی ها

دانلود رمان عاشقانه,دانلود رمان جدید,دانلود رمان
Image result for ‫عکس کتاب‬‎

نام رمان : به رسم رقص کولی ها
نویسنده : m0nire
تعداد صفحات : ۲۹۲

خلاصه داستان :

از زبان اول شخص روایت میشه و محاوره ای . کسی که داستان رو از زبانش می خونیم ، یک دختر کولیه .
کولی توی داستان های روایی ، نماد همه ی خواستنی های انسانیه . این دختر ، پر از زندگیه . پر از روح و لذت .
مرد داستان پر از غرور و تکبر و ندیدنه .
تقابل این دو نفر میون آدم های فرعی دیگه ای که توی داستان داریم ، اساس داستان رو تشکیل میده .
با تشکر از m0nire عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .
قسمتی از متن رمان :

پیرمرد ، سرفه ی ریزی کرد و آن را با مشتش که جلوی دهان گرفته بود ، مهار کرد . سرش را بلند کرد و به مرد جوانی که کنار تختش ایستاده بود نگاه کرد .
قد بلند ، شانه های پهن ، ماهیچه های در هم پیچیده ی بازوان که نشان از قدرت بی حد و اندازه ی بدن می داد . اما آنچه این مرد را متمایز می کرد ، هیکل بی نقص و جثه ی درشتش نبود ، چشم های نافذش بود که با ترکیب با ابروهای پرپشت و زمختش ، روح هر جنبنده ای را می کاوید . چشم های مرد ، دو گوی شیشه ای بی روح بودند که عطششان را با تسخیر روح دیگران سیراب می کردند .
سرفه ی دیگری در گلوی پیرمرد شکست . نگاه مرد ، از پنجره و دوردست های پشت آن جدا شد و تا روی چشم های پیرمرد ، جریان یافت .
وقتی سرفه ها آرام یافتند ، پیرمرد ناله کرد : کارخانه … سرفه ی ریز دیگری را با بلعیدن آب دهانش فرو داد : نگرانم . این مدت که نیستم ، به دست تو میسپارمش . مراقب اوضاع باش .
مرد بله ی خشک و محکمی زمزمه کرد . صدایش ، گرمای فریبنده ای در خود پنهان داشت ، اما آن قدر از آن بهره نگرفته بود که خش دار شده بود . کلمات ، می توانستند ، مسحور کنند اما وقتی از دهان او خارج می شدند ، سرد و یخ زده تنها می شکستند و ویران می کردند .
بدون کلمه ای دیگر قصد خروج کرد . پیرمرد با خودش تصدیق کرد که این مرد ، صخره ای فتح نشدنی است .
مرد ، بعد از خروج تصمیم گرفت برای سرکشی اولیه به کارخانه برود .
صحن بزرگ و خالی سیلو را ردیف های ماشین ، پر کرده بود . تایم استراحت بود و سکوتی غلیظ ، فضای همیشه پرهیاهوی کارخانه را پر کرده بود ...
ادامه مطلب...

Mr & Miss Mir بازدید : 144 چهارشنبه 07 تیر 1396 نظرات (0)

دانلود رمان پنجمین فصل سال

دانلود رمان عاشقانه,دانلود رمان جدید,دانلود رمان
Image result for ‫عکس کتاب‬‎

نام رمان : پنجمین فصل سال
نویسنده : رهایش*
تعداد صفحات : ۱۰۳۰

خلاصه داستان :

پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک! برای رسیدن به این نیکی ها خوب بودن خودت به تنهایی کافی نیست! خوب بودن دیگرانی که در کنارت هستن هم لازمه!
پندارِ به فراموشی نیک بودن رسیده، ناخواسته به سمت شروع فصل جدیدی از زندگی قدم بر می داره! دقیقاً ناخواسته! بی هیچ میلی! بی هیچ تلاشی! بی هیچ انگیزه ای! بی هیچ علاقه ای!

با تشکر از رهایش* عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .

قسمتی از متن رمان :

خسته و بی حوصله نشسته بودم پشت میز و داشتم شرح حال آخرین مریضی رو که ویزیت کرده بودم توی پرونده اش وارد می کردم که تقه ای به در خورد و صدای باز شدنش اومد. بدون اینکه سرمو بلند کنم گفتم: خانم میرفاضل من فردا تا ۷ عمل دارم. بیمارای فردا رو منتقل کن به روزای دیگه.
-ببخشید به من گفتن دستای شما تو عمل بواسیر شفاست درست گفتن؟!
سرمو با تأخیر و بهت زده آوردم بالا و زل زدم به کسی که دم در وایساده بود!
تعجب اون رو هم از دیدن چهره ی من می شد تو صورتش دید! اومد تو و در رو بست و تکیه داد بهش. به جرأت می تونم بگم نفس کشیدن هم یادم رفته بود! صدای ضربان قلبمو می تونستم بشنوم که از هیجان تند و تندتر می کوبید!
با دو قدم بلند به میزم نزدیک شد و دستشو آورد جلو و گفت: سلام!
بی توجه به دستی که دراز شده بود از جام بلند شدم. میزو دور زدم و روبروش وایسادم. یه خرده همو نگاه کردیم و بعد هر دو همزمان مردونه و محکم همو به آغوش کشیدیم! باورم نمی شد! خودش بود! چهار سال بود که ندیده بودمش! چهار سال بود که صمیمی ترین رفیقم رو ندیده بودم! چهار سال بود هیچ کسو ندیده بودم! چهار سال تموم گذشته امو پاک کرده بودم و حالا یکی از پررنگ ترین آدمای گذشته روبروم وایساده بود.
خودشو از بین دستام کشید بیرون و با لبخند گفت: له شدم پسر خوب! پرتقال که آب لمبو نمی کنی!..ادامه مطلب...

Mr & Miss Mir بازدید : 191 سه شنبه 06 تیر 1396 نظرات (0)

دانلود رمان داغدیدگان

دانلود رمان عاشقانه,دانلود رمان جدید,دانلود رمان
Image result for ‫عکس کتاب‬‎

نام رمان : داغدیدگان
نویسنده : moon shine
تعداد صفحات : ۱۵۷

خلاصه داستان :

فروغ و امیرحسین هر دو داغ دیده ان … فروغ پسر یازده ساله و همسرش رو تو یه تصادف از دست داده و امیرحسین هم مستانه ی نه ساله اش رو …
داستان از محبت مادرانه ی فروغ شروع میشه … از اینکه سنگ قبر مستانه و وحید درست در کنار هم هستن و همین هم باعث آشنایی فروغ و امیرحسین میشه …

قسمتی از متن رمان :

درسوز وسرمای اواخرآبان ماه امیرحسین با دسته گل داوودی ای که خریده بود کنار سنگ قبر مستانه اش نشست…دستی روی سنگ تمیز ونمناک کشید وعطر گل های پرپرِ رز سرخ وبوی گلاب مشامش را پرکرد
بازهم مثل تمام دوشنبه های گذشته سنگ قبر مستانه شسته شده وتمیز بودوبازهم امیرحسین دیر رسیده بود ..
زیرلب حمد خواند وبا سرانگشت رد اسم مستانه را خط کشید …
سوره ی توحید را هم شروع کرده بود که نگاهش به آب نباب سرخ وسفید گوشه ی سنگ قبر افتاد …سوره ی دوم را درحالی شروع کرد که نگاهش ناخواسته به سنگ قبر کناری واسم طلایی رنگ حسین ووحید رسید ..
وحید یازده ساله تنها دوسال از مستانه اش بزرگتر بود ودست برقضا به فاصله ی یک هفته بعد از مستانه فوت کرده بود ..
امیرحسین ناخواسته آه سنگینی کشید ویاد مستانه افتاد
حالا که شش ماه از مرگ دخترِامیرحسین میگذشت جای خالی شیرین زبانی های دخترکش بدجوری خودنمایی میکرد ..
روزهای اول که حتی دلش را نداشت به سراغش بیاید …مگر میشد؟؟ ..دختری به ان زیبایی وسلامتی براثر یه تب ساده یایک اهمال کاری زیر خاک برود .؟
پدر بود وداغ اولاد هم کمر شکن..طاقت دیدن عکسِ روی سنگِ قبر دخترش را هم نداشت.. چه برسد به اینکه بالا سر قبرش بایستد وبه جای بوسه به گونه زدن مستانه اش… فاتحه بخواند وبا سنگ قبرش حرف بزند ..
دوسه ماهی گذشت تا توانست جای خالی مستانه را تحمل کند واخر سر با کلی درد ..با کلی زجر به سر خاک دخترش امد ..
چه میشد گفت از دردی که این پدر می کشید ..مگر غم اولاد فراموش شدنی بود ؟..به خدا که نبود کمرشکن بود واستخوان سوز ..
از سر قبر مستانه بلند شد وبه سراغ وحید وحسین رفت ..وحیدی که سنگ قبر نمناکش درست مثل مستانه پراز رزِ پرپر بود
آب نبات چوبی سرخ وسفید گوشه ی قبر لمیده بود وداغ دل بستگان وحید وحسین را نشان میداد ..
ناخوادگاه به احترام کسی که مادرانه سنگ قبر مستانه اش را شسته وشاید به خاطرِ وحید یازده ساله وپدرش حسین ،زیرلب حمد وسوره خواند ونگاهش را به اب نبات چوبی دوخت ..
یک قطره اشک ازگوشه ی چشمش سرخورد وداغ دلش تازه شد..داغی که این روزها شاید کهنه شده بود ولی هنوز جگرش را می سوزاند ..ادامه مطلب ...

Mr & Miss Mir بازدید : 136 سه شنبه 06 تیر 1396 نظرات (0)

دانلود رمان آن روزهای خوش

دانلود رمان عاشقانه,دانلود رمان جدید,دانلود رمان

Image result for ‫عکس کتاب‬‎

نام رمان : آن روزهای خوش
نویسنده : شکوفه ن۳۳
تعداد صفحات : ۱۰۵

خلاصه داستان :

ونوسه دختری ِ که یک فلاش بک داره به ۷ سال قبل وقتی رشته پزشکی قبول میشه و ماجراهایی که طی این سالها برایش رخ میدهد …
اکثر ماجراهایش واقعی است و برای خودم (نویسنده) یا دوستانم رخ داده و بقیه خیالی است …

قسمتی از متن رمان :

افتاب به وسط اسمان رسیده بود… چندروزی بودکه باران می امدوامروز بعدمدتهااولین روز افتابی بود…. افتاب هم ول کن نبود ….مستقیم توی مغزسرم بود…هوای شرجی داشت خفه ام می کرد…. احساس نفس تنگی داشتم….سرم به دوران افتاده بود… قلبم می خواست ازتودهنم بیادبیرون…. داشتم دیوانه میشدم…..
هربارکه می خواستم بایستم ونفس بگیرم… انگارنیرویی من رابه جلوهل می داد… به ناکجااباد…..یک دستم رابه زیرشکمم گرفته بودم ….باصندلهایم هم نمی توانستم راحت راه بروم شایدهم می دویدم ….حالم دست خودم نبود …..دویدن که نه ….چیزی بین دویدن وراه رفتن…. نمی دانستم کجابایدبروم…. برگ درختان توی صورتم میخورد…..موهایم چسبنده شده وبه صورتم چسبیده بود……
حتی یکجامجبورشدم بایستم وهرچه صبح خورده بودم بالابیاورم…. دهانم مزه تلخی می داد…. فقط یک لیوان اب دلم می خواست….. بچه هم مدام لگدمی زد……
دست گذاشتم روی دلم وگفتم تودیگه بسه…. انگاراوهم ازدستم عصبانی بود…. یعنی همه… حتی خودم …منِ احمق ….اخربرای چی؟ می مردی توخونه می موندی؟ حالاپیاده روی نمی کردی؟ همش لجبازی باکی ….؟خودت …..ای خداچیکارکنم؟ هرچی سرم می امدازخریت خودم بود… اگه لجبازی نمی کردم…. اگه عادت می کردم سکوت کنم…. الان جایم اینجانبود…تورختخوابم بودم وخوابیده بودم….
گریه ام گرفته بود …من عاشقش بودم …دوستش داشتم ..هروقت توچشمام نگاه میکرد… قلبم به تپش می افتاد…گُرمی گرفتم… وقتی زورمی گفت… همون لحظه ازش متنفرمی شدم و هرچی دلم میخواست تودلم بهش ناسزامی گفتم …ولی بعد دلم می سوخت وتودلم به غلط کردن می افتادم….
دارم باخودم چکارمی کنم؟
نفسم به شماره افتاده بود… به یک سراشیبی رسیدم… بادست راستم محکم زیرشکمم راگرفتم وبادست چپم تنه درختان راگرفتم.وپایین امدم …..تقریبایک ساعتی می شدکه توجنگل سرگردان بودم… شایدبیشتر….بوی دود به مشامم خورد…. جلوتررفتم رسیدم به یک محوطه کوچک کم درخت که دران دوتاخانه روستایی درکنارهم قرارداشتند ….
ازدودکش یکی ارخانه هادودبیرون می امد…. یک چاه اب هم بین دوخانه بود…صدازدم کسی جواب نداد…. همانجاروی زمین نشستم ….دبگه نای رفتن نداشتم…بعدمدتی صدایی به گوشم رسید:
– اینجاچکارداری؟
برگشتم …زنی تقریبا۴۰ ساله که یک کومه بزرگ هیزم روی کمرش بود…. باتعجب نگاهم میکرد…. حتماباخود ش می گفت این زن بااین قیافه …..وسط جنگل دیگه کیه….. ازکدم خراب شده ای پیداش شده….
کومه را گذاشت زمین وجلوامد….به سختی بلندشدم…. نگاهش به شکمم افتاد...ادامه مطلب...

Mr & Miss Mir بازدید : 146 دوشنبه 05 تیر 1396 نظرات (0)

دانلود رمان نیش

دانلود رمان عاشقانه,دانلود رمان جدید,دانلود رمان

Image result for ‫عکس کتاب‬‎

نام رمان : نیش
نویسنده : نازنین ۸۷
تعداد صفحات : ۲۱۸

خلاصه داستان :

از رادیو مناجات سوزناک حضرت علی پخش می شد . قلب شکسته ام بی تابش بود .باز این دل … امان از این دل …
محمد طعنه زد: تعارف نداریم ، گریه کن…(تلخ تر نیش زد)گریه کن براش …سبک میشی !
لبخند تلخی زدم ،به صفحات کتاب زل زدم و خواندم :
“هیچ گاه کسی را دوست نداشته باش ، چون دوست داشتن اسارت است و اسارت انسان را به جنون می کشاند ، هر گاه کسی را دوست داشتی رهایش کن ، اگر به سویت بازنگشت بدان که از اول هم مال تو نبوده است .”
محمد گفت : مال ِ تو نبود رهاش کن!
سوز اشک چشمم را سوزاند
-رهاش کردم … اون رهام نمی کنه .
و نگاهم به آن سوی شیشه ،به آن سوی خیابان کشیده شد به ماشین مشکی مدل بالایش …
اگر دوستم نداری چرا رهایم نمی کنی ؟

با تشکر از نازنین ۸۷ عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .

قسمتی از متن رمان :

نگاه بیحوصله و کسل پیروز از ازدحام داروخانه به اسمان نارنجی کشیده شد برف نم نمک باریدن گرفته بود.
یاد اولین برفی که دیده بود افتاد ، به مادرش گفته بود “مامان از اسمون کاغذ می ریزه “
آه بلندی کشیدو باز نگاهش به در داروخانه دوخته شد . امان از دست مادرش .بخاطر اصرارهای او ،مجبور شده بود با “آنا ” به دکتر برود .
دلش شور ِ رستوران را می زد موبایلش را برداشت و شماره گرفت سامان گوشی را پاسخ داد.
-الو سلام پیروز خان …چطوری هنوز بیمارستانی ؟
-سلام …نه چه خبر؟
-امن و امان …صاحب مجلس نیم ساعت پیش زنگ زد که مهمونا شون از بهشت زهرا تو راهن !
آنا با کیسه ی داروها از داروخانه بیرون زد.
پیروز سریع گفت: همه چی ردیفه ؟
-بله پیروزخان … راستی شب خودتون می اید دیگه ؟
-اره خدافظ!
در ماشین که باز شد جبهه ای از هوای سرد تنش را به لرزه انداخت. کیسه ی داروها را گرفت و آنا ماشین را روشن کرد ...ادامه مطلب ...

 

Mr & Miss Mir بازدید : 158 یکشنبه 04 تیر 1396 نظرات (0)

 دانلود رمان آبان ماه اول زمستان است

دانلود رمان,دانلود رمان عاشقانه,دانلود رمان جدید

Related image

نام رمان : آبان ماه اول زمستان است !

نویسنده : رهایش*
تعداد صفحات : ۷۲۵

خلاصه داستان :

آبان برای فرار از خاطرات تلخ گذشته سرش رو به کار گرم می کنه، فارغ از اینکه با شروع ماجراهای جدیدی توی زندگیش تموم سعیش برای فراموش کردن گذشته ناکام می مونه …

با تشکر از رهایش* عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .

قسمتی از متن رمان :

با صدای تق تق و سر و صدای دریل از خواب پریدم! عصبی و کلافه نشستم روی تخت و تو این فکر بودم که چرا هر وقت من تا نزدیکای صبح کار دارم و مجبورم بیدار بمونم صبح کله ی سحر با یه صدای مزاحمی از خواب بیدار می شم که در باز شد و رها دختر ۳ ساله ی خواهر بزرگم آتنا سرک کشید توی اتاق و وقتی دید من بیدارم، دویید تو هال و گفت: مادرجون دایی بیدار شد!
انگار دنیا منتظر از خواب بیدار شدن من بود! کلافه پتو رو زدم کنار و رفتم توی هال و ولو شدم روی مبل که مامان از تو آشپزخونه گفت: علیک سلام! حالا هم بیدار نمی شدی!
با کف دستم چند بار صورتم رو مالیدم و غر زدم: چه خبره سر صبحی؟!
صدای مامانو از بین سر و صداها به زور شنیدم که گفت:ساعت دهه آبان! سر صبح به ۶ می گن نه ده!
دوباره غر زدم: اون مال کسیه که ۸ شب می ره می خوابه نه من که تازه ۵ صبح رفتم تو رخت خواب!
مامان اومد تو هال و گفت: خب مادرِ من، هزار بار بهت گفتم شب زود بخواب که صبح اینقدر دمغ نباشی! پاشو برو یه آبی به صورتت بزن بیا صبحونه! بعدش برو ببین احسان کمک نخواد.
– چه خبر هست حالا؟!
: سرویس اتاق آفاقو آورده داره نصب می کنه.
– خونوادگی اومدن نصب؟!
: زشته آبان! پاشو برو صورتتو بشور!
پوفی کشیدم و تا دم دستشویی رفتم و یهو یاد ونداد افتادم و پرسیدم: ونداد اومد فایلا رو ببره؟!
مامان از نیمه راه آشپزخونه برگشت و پرسید: فایل؟!
– آره! اصلاً اومد صبح اینوری؟! ادامه مطلب ...

Mr & Miss Mir بازدید : 130 یکشنبه 04 تیر 1396 نظرات (0)

دانلود رمان اسطوره

دانلود رمان جدید,دانلود رمان

Related image

نام رمان : اسطوره
نویسنده : P*E*G*A*H
حجم کتاب (مگابایت) : ۶

تعداد صفحات : ۶۱۶

خلاصه داستان :
دیدی که سخت نیست … تنها بدون من؟
دیدی که صبح می شود … شبها بدون من؟
این نبض زندگی … بی وقفه می زند …!
فرقی نمی کند … با من … بدون من …!
دیروز گرچه سخت … امروز هم گذشت …!
طوری نمی شود … فردا بدون من …!

قسمتی از متن رمان :
زیر باران…زیر شلاق های بی امان بهاره اش…ایستادم و چشم دوختم به ماشینهای رنگارنگ و سرنشین های از دنیا بی خبرشان…! دستم را به جایی بند کردم که مبادا بیفتم و بیش از این خرد شوم…بیش از این له شوم…بیش از این خراب شوم…!
صدای بوق ماشینها مثل سوهان…یا نه مثل تیغ….! یا نه از آن بدتر…مثل یک شمیشیر زهرآلود…! روحم را خراش میدادند.سرم را به همانجایی که دستم بند بود و نمی دانستم کجاست…تکیه دادم…! آب از فرق سرم راه می گرفت…از تیغه بینی ام فرو می چکید و تا زیر چانه ام راهش را باز می کرد…! از آن به بعدش را…نمی دانم به کجا می رفت…!
همهمه اوج گرفت…دهانم گس شد…عدسی چشمانم سوخت…گلویم آتش گرفت…خشکی گردنم بیشتر شد…اما سر چرخاندم و دیدم که ماشین سیاه ایستاد…سیاه بود دیگر…نبود؟خواستم تحمل کنم…خواستم به چشم ببینم بلکه باورم شود…خواستم خاطره این ماشین سیاه تا ابد در ذهنم حک شود…اما نتوانستم…درش که باز شد تاب نیاوردم….کامل چرخیدم…پشت سرم را به همان تکیه گاه کذایی چسباندم….لرزش فکم را حس می کردم…حالا…یا از گریه و بغض…و یا از خیسی لباسها و سرمای فروردین ماه…!دستانم را بغل گرفتم و چشم بستم…چشم بستم روی همه زشتیهای این دنیا…روی این دنیا…!
پایان خط…خط پایان….همانکه می گویند آخر زندگی ست…همان تلخی دردناکی که هیچ کس نمی خواهد باورش کند…همان سوت دقیقه نود…اینجاست…! همینجا…درست همین جایی که من ایستاده ام…! می دانی چرا؟
چون امروز اسطوره مُرد…!!! اسطوره من…مَرد من…مُرد! ادامه ی مطلب ...

 

Mr & Miss Mir بازدید : 131 جمعه 02 تیر 1396 نظرات (0)

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از هافینگتون پست، بسیاری از نویسندگان بزرگ همچون جوآن دیدیون (نویسنده و روزنامه نگار معروف آمریکایی) و دُن دلیلو (نویسنده و روزنامه نگار معروف آمریکایی برنده جایزه پِن و فالکنر) هدفشان از نوشتن را ، نظم بخشیدن به افکار خود عنوان کرده و روند نگارش را چیزی شبیه آشنا شدن با عملکرد ذهن خود توصیف کرده اند...ادامه مطلب ...

Mr & Miss Mir بازدید : 2953 جمعه 02 تیر 1396 نظرات (0)

Image result for ‫دانلود رمان دختر آفتاب از سهیلا بامیان‬‎

:نام کتاب:دختر آفتاب

:نویسنده:سهیلا بامیان

:حجم کتاب:۵,۲۴مگابایت پی دی اف و ۱,۱مگابایت آندروید و ۴۸۸کیلوبایت جاوا

:خلاصه ی داستان:

مژگان تنها فرزند خانواده منتظر بازگشت عمویش و خانواده او از یک سفر طولانی است .بالاخره این انتظار به پایان می رسد و عمو یش همراه تنها فرزندش مایکل بالاخره پا به خاک ایران می گذاند.مژگان که انتظار یک پسر هم سن و سال خود را دارد از دیدن مایکل متعجب می شود.مایکل و مژگان به دلیل اختلاف فرهنگی که دارند با هم اختلاف پیدا می کنند .ولی بعد از مدتی مایکل به او اعتراف می کند از زمانی که عکس او را دیده عاشقش بوده و به علت طلاق مادرش وابسته مژگان شده و همیشه با عکس او درد و دل کرده است.مژگان نیز به مایکل علاقه دارد .ولی به دلایلی یاز با هم اختلاف پیدا می کنند و مایکل از ایران می رود.بعد از مدتی مژگان به عقد آریان پسر همسایه در می آیدو کم کم یاد و خاطره مایکل را فراموش میکند اما مدتی بعد دست سرنوشت بازی دیگری را برای او رو می کندو آرامش او را به هم میزند .... ادامه مطلب ....

Mr & Miss Mir بازدید : 145 جمعه 02 تیر 1396 نظرات (0)

دانلود رمان بلندای زندگیImage result for ‫عکس کتاب‬‎

نام رمان : بلندای زندگی
نویسنده : *الف*
تعداد صفحات : ۴۷۹

خلاصه داستان :

پری دختریه که در زندگی هدف مهمی داره. یک هدف بزرگ و عالی و برای رسیدن به هدفش مجبور به انتخاب میشه. انتخابی که منجر به یک ازدواج میشه … ازدواجی که همه ی زندگیش رو تحت شعاع قرار میده.
داستان پری، داستان انتخاب های درست و غلطه. داستان قضاوت ها و لجاجت ها. داستان دختریه که در عین داشتن دوست و خانواده تنهاست. پری قراره بال بگیره و رشد کنه. مهم این جاست که پری بتونه سربلند از انتخابش بیرون بیاد. آیا پری موفق میشه؟

با تشکر از *الف* عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .

قسمتی از متن رمان :

این روزها عجیب دلش گرفته بود یه نگاه به دیروز و یه نگاه به امروزش اونو از رسیدن فردا می ترسوند. به سرش زده بود چشماش رو ببنده و به هیچ چیز نگاه نکنه. نه دیروز و نه امروز تا دل نگران فرداها نباشه.
زانوهایش را در شکمش تا کرده بود ،آرنجهایش را روی زانوهایش نهاده و سرش میان دستانش اسیر شده بود. تیک تاک ساعت مچیش روی اعصابش رژه میرفت ولی حس جابجایی نداشت. آلارم گوشیش به صدا در آمد و این یعنی ۲ ساعت معطل مانده بود تا او را ببیند.
کلافه پوفی کشید و بلند شد . خاک روی لباسش را تکاند .جای بچه های گروه خالی بود تا به حرکتش بخندند. “ورزشکار باید خاکی باشه” عقب گرد کرد و راه بازگشت را در پیش گرفت .به راستی که تنهایی ،کوه آمدن برایش لذتی نداشت.
به مسیر ماشین رو که رسید سر چرخاند تا پژوی آشنای همیشگی را ببیند اما نه!! نه دیگر پژویی بود و نه راننده پژویی . در افکارش غوطه می خورد که صدای بوق ماشین عقبی از جا پراندش. مکثی کردٰ چهره آشنای راننده اعصاب خط خطیش را باز هم خط انداخت. اندیشید: “بازم که اینه!! لعنت به اقبال بلندت پری”
صدا ،گوش آزار برگوشش نشست:
-می خواستی خودکشی کنی اون بالا بهتر بود! چرا می خوای روز جمعه ی مردمو خراب کنی؟
می خواست جوابش را بدهد که صدای موبایل هر دو همزمان بلند شد. این همزمانی ، همزمانی دوم را به دنبال کشید. هر دو همزمان پاسخ داده بودند:
-بله؟  ادامه مطلب ..

Mr & Miss Mir بازدید : 145 پنجشنبه 01 تیر 1396 نظرات (0)

Image result for ‫عکس کتاب‬‎

نام کتاب : داستان یک احساس

نویسنده : Negah79 

موضوع : عاشقانه – اجتماعی

خلاصه رمان :

این رمان روایت زندگی چهار دختر شیطون و سر زنده هستش که زندگی این چهار نفر مثل همه زندگیای دیگه درگیر یه مشکلاتی هستش و سعی دارن که با تکیه به خودشون مشکلاتشونو حل کنن….هرکدوم از این چهار نفر یک شخصیت جالب و قابل توجه دارن،مثلا یکی از همین چهار نفر نه ساله که داره دنبال یکی از دوستاش میگرده و توی این راه اتفاقات زیادی براش می افته.

گفتار نویسنده : امیدوارم که از رمان خوشتون بیاد. این رمان اولین کار من هستش و خب طبیعتا ایرادا و اشکالاتی هم داره و اینکه هر اسمی که توی رمان میبینین تصادفی انتخاب شده و وجود خارجی نداره.

 مقدمه:

کی گفته من عاشقتم؟! من فقط وقتی می بینمت نفسام تند میشه و دست و پامو گم میکنم…. فقط عادت کردم وقتی حواست بهم نیست از دور بهت خیره بشم و چشم ازت برندارم…. فقط از دیدن لبخندت لذت میبرم… فقط طاقت دیدن ناراحتیت رو ندارم … فقط با شنیدن صدات ارومم.. فقط وقتی دستمو میگیری احساس امنیت میکنم…. فقط وقتی صدام میکنی از شوق نفسم بند میاد…. فقط از دوریت افسردگی میگیرم…. فقط از صبح که چشم باز میکنم به فکرتم…. فقط همیشه دلم برات تنگ میشه…. فقط زندگیم با تو معنی میده…. فقط نفسام به تو وصله…. همین…. فقط همین…. “این که عشق نیست”هست؟؟؟؟؟

 ادامه ی مطلب..

Mr & Miss Mir بازدید : 153 سه شنبه 30 خرداد 1396 نظرات (0)

آمده از جایی دور، اما زاده زمین ام

آمده از جایی دور،
اما زاده زمین ام.
امانت دار آب و گیاه،
آورنده آرامش و
اعتبار امیدم.

من به نام اهل زمین است
که زنده ام.

زمین
با سنگ ها و سایه هایش،
من
با واژه ها و ترانه هایم،
هر دو
زیستن در باران را
از نخستین لذت بوسه آموخته ایم.

زمین
در تعلق خاطر من و
من در تعلق خاطر تو
کامل ام.
ما
همه
اگرچه زاده سرزمین تخیل و ترانه ایم،
اما سرانجام
به آغوش و بوسه های مگوی باز خواهیم گشت.

 

"سیدعلی صالحی"

Mr & Miss Mir بازدید : 122 سه شنبه 30 خرداد 1396 نظرات (0)

آتش و آهن


تو همواره اسرارآمیزی و غافلگیر کننده

و با هر روزی که می گذرد
مرا بیشتر اسیر خودت می کنی
اما ای دوست جدی من
احساس من به تو
نبرد آتش و آهن است .

"آنا آخماتووا"

Mr & Miss Mir بازدید : 242 سه شنبه 30 خرداد 1396 نظرات (0)

دانلود رمان روز های تلخ من

Image result for ‫عکس کتاب‬‎

نام کتاب : روز های تلخ من

نویسنده : aida hmy

موضوع: عاشقانه

صفحات : 193

خلاصه کتاب :

آیدا دختری شیطون و اذیت کار که عضو یه اکیپ دختر و پسر میشه به بهشاد دل میبنده و بهشادم پسری با احساس و با سوپرایزاش آیدا رو شیفته ی خودش میکنه اما این عشق و خوشی دووم نمیاره و…

Mr & Miss Mir بازدید : 368 دوشنبه 29 خرداد 1396 نظرات (0)

دانلود رمان رویا های ممنوع

Image result for ‫عکس کتاب‬‎

رمان  : رویا های ممنوع

نویسنده :  سپیده تقی زاده

ژانر:عاشقانه,طنز,تلخ ,اجتماعی,ماجرایی

تعداد صفحات 307

خلاصه داستان:

روال عادی و زندگی آروم و بی تلاطم روشا ، دقیقا زمانی بهم میخوره که متوجه میشه رویاها و آرزوهاش، عنوان “ممنوع” رو دارن… شهرت!!!
ولی این ممنوعیت تنها به حرارت اشتیاقش برای وصال به خواسته هاش دامن میزنه.. عطش شهرتی که پاشو به دنیایی باز میکنه که به اون تعلق نداره و شرح زندگی هایی که به دنبال زندگی اون ناخواسته وارد این منطقه ی ممنوعه میشن…
روشا که سودای شهرت و کره در سر داره با وجود مخالفت اطرافیان به هر دری میزنه تا رویاهای ممنوعشو به واقعیت نزدیک کنه … سر سخت ترین مخالفاش پدر و مادرشن…
فرهود پسر احدی، رئیس کمپانی اینترتیمنت AT در کره هست که نیمی از سال ایرانه و نیمی دیگه کره زندگی میکنه… همین دلیلی میشه که روشا برای رسیدن به هدفش از فرهود استفاده کنه ولی دقیقا از اونجاس که زندگی نقاب از چهره برمیداره و ماجراها شروع میشه…
ماجرای قلبهای گره خورده و تمنای دست های از هم دور افتاده..‌. اتفاقاتی که مسیر زندگی خیلی هارو تغییر میده … حسرت برای از سر گرفتن زندگی و خاطراتی که زیر چرخهای ارابه ی زمان جان دادن….همه و همه رو در “رویاهای ممنوع”

Mr & Miss Mir بازدید : 147 یکشنبه 28 خرداد 1396 نظرات (0)

 هنگام که گریه می دهد ساز

_______________

هنگام که گریه می دهد ساز

این دود سرشت ابر بر پشت
هنگام که نیل چشم دریا
از خشم به روی می زند مشت
زان دیر سفر که رفت از من
غمزه زن و عشوه ساز داده
دارم به بهانه های مانوس
تصویری از او بر گشاده
لیکن چه گریستن چه طوفان؟
خاموش شبی است هر چه تنهاست
مردی در راه می زند نی
و آواش فسرده بر می آید
تنهای دگر منم که چشمم
طوفان سرشک می گشاید
هنگام که گریه می دهد ساز
این دود سرشت ابر بر پشت
هنگام که نیل چشم دریا
از خشم به روی می زند مشت.

 

"نیما یوشیج"

 

Mr & Miss Mir بازدید : 161 یکشنبه 28 خرداد 1396 نظرات (0)

تو را من چشم در راهم

___________________

تو را من چشم در راهم

شباهنگام

که می گیرند در شاخ تَلاجَن سایه ها رنگ سیاهی

وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم

تو را من چشم در راهم

شباهنگام

در آن دم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند

در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام

گرم یادآوری یا نه، من از یادت نمی کاهم

تو را من چشم در راهم.

 

"نیما یوشیج" (علی اسفندیاری)

زمستان ۱۳۳۶

Mr & Miss Mir بازدید : 155 یکشنبه 28 خرداد 1396 نظرات (0)

صدای من

نسیم خنکی

که موهایت را تکان می دهد

صدای من است

بارها از تو می گذرد و

تو او را نخواهی شناخت!

 

"نیما یوشیج"

 

Mr & Miss Mir بازدید : 148 یکشنبه 28 خرداد 1396 نظرات (0)

نامه‌های عاشقانه نیما یوشیج

 

عزیزم !

به من سخت می گذرد که تو تب کنی. کاش تمام حرارت ها یک جا جمع می شد و بجای اینکه ذره ئی به اندام تو نزدیک شود، قلب سمج مرا می سوزانید. با اینکه این همه مردمان شریر وجود دارند که کارشان به گمراه کردن معصومین می گذرد، آیا تب مقری در آنها پیدا نکرد که به تو حمله برد؟ از شدت فکر و آلام باطنی حس می کنم  دچار یک ضعف و خفگی قلبی شده ام. آه! کاش یک دفعه آتش می گرفتم. با وجود این، تمام حواسم پیش توست. چه چیز بیشتر از این قلب را به مصائب نزدیک می کند که انسان زود دوست بدارد، زود تسلیم بشود، و از این گذشته کدام بد بختی بزرگتر از این است که شخص...

تو تب داری، نمی خواهم حرف بزنم، ولی تب تمام می شود و باید بدانی در این مواصلت به کار مهمی که خیلی ها آرزو داشته اند اقدام کرده ای و تاریخ و آینده به تو نگاه می کند.

عالیه ! عالیه جز من و توکسی در بین نیست. همه جا تاریک، همه جا مجهول، به من اجازه بده امشب پیش تو بیایم !

نیما ، ۲۵ اردیبهشت ۱۳۰۵

 

"نیما یوشیج"

Mr & Miss Mir بازدید : 162 یکشنبه 28 خرداد 1396 نظرات (0)

از شروط ضمن عقد ازدواج بیشتر بدانید


عقدمقدمه : در عقد ازداوج افراد معیار های متفاوتی در نظر دارند که در آینده به آن دست پیدا کنند و یا از انحلال عقد و از هم پاشیدگی زندگی زناشویی جلوگیری نماید ولی تعدادی افراد چه زوج و یا زوجه معیار های اصلی را فراموش نموده و صرفا ظاهر امر را در نظر می گیرند یکی از این عوامل ظاهری بالا بردن تعداد سکه  یا افزایش مبلغ مهریه می باشد.

ادامه مطلب ..

Mr & Miss Mir بازدید : 130 یکشنبه 28 خرداد 1396 نظرات (0)

از کودک آزاری بیشتر بدانید

هرگونه فعل يا ترک فعلي که باعث آزار روحي و جسمي و ايجاد آثار ماندگار در وجود يک کودک شود، «کودک آزاري» گفته مي‌شود که برخي از اين آثار مي‌تواند مخفي باشد. حتي ممانعت از حاضر شدن در کلاس درس، محروم کردن او از غذا، حبس کردن کودک در حمام يا زير زمين اشکال مخفي کودک آزاري است.

هر گونه تنبيه بدني و تجاوز جنسي به کودک هم از انواع کودک آزاري فيزيکي محسوب مي‌شود. در ايران هم تا پيش از سال 1381کودک ‌آزاري از جرايم خصوصي شناخته مي‌شد و فقط پدر که ولي کودک است به مثابه مالک کودک حق داشت در صورت رخدادن کودک ‌آزاري شکايت کند اما در سال 81، طرحي12 ماده‌اي به پيشنهاد انجمن حمايت از حقوق کودکان به مجلس ارائه شد و با پيگيري کميسيون بهداشت مجلس تصويب شد که بر اساس آن «کودک آزاري» از مصاديق جرايم عمومي قرار گرفت و اعلام جرم عليه مرتکبان کودک ‌آزاري ممکن شد.

Mr & Miss Mir بازدید : 193 یکشنبه 28 خرداد 1396 نظرات (0)

دانلود رمان دلواپسی

Image result for ‫عکس کتاب‬‎

نام کتاب : دلواپسی

نویسنده : بهاره شیرازی

موضوع : عاشقانه

صفحات 185

 

خلاصه داستان
دلواپسی داستان واقعی دختر بچه ایست که به سرپرستی پذیرفته میشود اما متاسفانه از طرف اهل خانواده مورد بی مهری وتجاوز قرارمیگیرد داستان دلواپسی حال وهوای جنگ تحمیلی را دارد که دران زجرها ونگرانی های دختری رانشان میدهد که چگونه با مشگلات دست وپنجه نرم میکندوبزرگ میشود دراخر او باحمایت ناهید دختر خانواده وعشق رزمنده ای که به مرور زمان عاشق وحامیش میشود عاقبت خوشی پیدا میکند

 

سخنان نویسنده

تجربه کرده ام بر اینکه اگر بخواهم از آزار دیگران مصون بمانم، گوش را کر و روحم را آنقدر ارتقا بدهم که خدنگ و شماتت اطرافیان بر جانم آسیب نرساند، جز حقیقت حرفی نزنم و تابع زور هیچ کس نباشم، حال بگویند رابعه باید زیر دست باشد و جز فرمان بردن حق دیگری ندارد.

اگر احساسات از ملزومات زندگی انسان است من آن را دور انداخته و چون سنگ زندگی خواهم کرد. هر کس در این دنیا با افکار خود دل خوش است و اعمال و رفتار دیگران را با عقل و منطق خود می سنجد، خواهی نخواهی مردم هرآنچه را که خود دوست دارند می بینند و می‌گویند، کسی به دیوانگی و دیگری به دانا بودنت حکم می‌دهد، باید به آنها گفت هرگاه کفش های مرا پوشیدید و راه رفته‌ی مرا پیمودید آنگاه با جسارت لب باز کرده و سخن بگویید.

حیف که کسی حاضر به پرسیدن حال و احوالت نیست ، کسی نمی پرسد دردت چیست؟ چون همگی از راستی فراری و دوستدار دروغ‌های بزک شده امروزی هستند و کسی طالب دانستن حقیقت زلال و ناب نیست.

خواننده عزیز من رابعه هستم ، دلم می خواهد تو مرا بخوانی و حقیقت زندگی ام را بدانی، آنگاه با آسودگی خیال دانسته به قضاوتم بنشینی!

 ادامه مطلب

 

Mr & Miss Mir بازدید : 699 یکشنبه 28 خرداد 1396 نظرات (0)

دانلود رمان ارغوان رویایی

Image result for ‫عکس کتاب‬‎

نام کتاب : ارغوان رویایی
نویسنده : Pars Mehran
موضوع : اجتماعی ، عاشقانه

صفحات :181

 

خلاصه داستان : مهندس جوانی به نام مهران که گذشته ی تلخی را سپری کرده و با بازگشت به شهر خود ، درگیر خاطراتش می شود ، تصمیم می گیرد که برای فرار از این تلخی ها دوباره از شهر و خانواده اش دور شود و به محل کارش که در شهری دیگر قرار دارد ، بازگردد. اما او در محل کار خود با یک چالش بزرگ شغلی و البته عاطفی درگیر می شود و به او اعلام می کنند که …

 

مقدمه

در تمام مدتی که کتاب های گوناگون را از نویسندگان مختلف می خواندم به این فکر می کردم که چرا در بیشتر رمان ها همواره شخصیت مثبت داستان دختری جوان و ساده است و شخصیت منفی پسری که قصد فریب دختر و سوء استفاده از احساسات او را دارد. با خودم فکر می کردم که گرچه در جامعه ی امروز این ماجرا که هسته ی اصلی داستان های نویسندگان ( به خصوص بانوان نویسنده) را تشکیل می دهد تا حد زیادی رنگ واقعیت به خود گرفته است اما هنوز هم هستند پسران و مردانی که زندگی خود را مدت ها پاک و سالم حفظ کرده اند و هیچ گاه به حریم احساسات یک دختر وارد نشده اند. هنوز هم هستند پسران و مردانی که شب و روز در فکر یاری و خدمت به هم نوعان خود هستند. هنوز هم هستند پسران و مردانی که از تمام توان خود برای شادی دیگران استفاده می کنند. منصافه ندیدم که این گروه از انسان ها را نادیده بگیرم و به عنوان یکی از پسران جامعه ام ناگزیر دست به قلم بردم تا به سهم خود کوچکترین یادی از این افراد کرده باشم. امید دارم که نوشته ی خرد بنده به عنوان نخستین تجربه ی نوشتن (البته از نوع رمان) ، برای دوستان وهمراهان گرامی جذاب باشد و پیشاپیش از هر گونه کوتاهی در آن عذر خواهی میکنم و برای تک تک شما سلامتی و شادابی را از خداوند خواستارم.
Pars mehran آبان95

 دانلود در ادامه ی مطلب

 

تعداد صفحات : 2

درباره ما
Profile Pic
سجاده ات را بگیر سمت بی کسی های خدا سرت را آنقدر پایین نگه دار که چشمت به حواس از نفس افتاده اش نیافتد دستت که به دامنش رسید... از عفت بر باد رفته دنیا بگو گریه هایت را کش بده تا دوباره خدا بودنش را باور کند تا شاید دستی به سر و روی دنیا بکشد فقط یادت باشد به روی خودت هم نیاوری کسانی روی غیبتش آنقدر حساب کرده اند که صندلی خالی اش را وجب به وجب سند زده اند ... ! خدایا معصومیت کودکی را به ما بازگردان..
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 140
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 33
  • آی پی دیروز : 58
  • بازدید امروز : 58
  • باردید دیروز : 240
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 58
  • بازدید ماه : 3,863
  • بازدید سال : 20,718
  • بازدید کلی : 113,914