loading...
رمانخونه | دانلود رمان عاشقانه
Mr & Miss Mir بازدید : 806 شنبه 10 تیر 1396 نظرات (0)

عطر چشمان او،روزبه معین

نوشته های بزرگان

می آید روزی که در تراس خانه ات، روی صندلی دسته دار نشسته ای و بازی کودکان را تماشا می کنی

آن روز دیگر نه باران خاطره ای از من برایت تازه می کند و نه غروب آفتاب سنگی بر دریاچه آرام دلت می اندازد،

سال هاست که تو مرا پاک از یاد برده ای!

کنار روزمرگی هایت، یک فنجان چای برای خودت میریزی و با دستانی که دیگر چروک شده اند 

لرزان لرزان فنجان چایت را به لبانت نزدیک می کنی،

اما یکباره یکی از کودکان نام مرا فریاد می زند!

شباهت اسمی بود...

تو آرام فنجانت را کمی پایین می آوری، لبخند کوچکی می زنی و دوباره چایت را می نوشی،

من به همان لبخند زنده ام

عطر چشمان او📚

 #روزبه_معین

درباره ما
Profile Pic
سجاده ات را بگیر سمت بی کسی های خدا سرت را آنقدر پایین نگه دار که چشمت به حواس از نفس افتاده اش نیافتد دستت که به دامنش رسید... از عفت بر باد رفته دنیا بگو گریه هایت را کش بده تا دوباره خدا بودنش را باور کند تا شاید دستی به سر و روی دنیا بکشد فقط یادت باشد به روی خودت هم نیاوری کسانی روی غیبتش آنقدر حساب کرده اند که صندلی خالی اش را وجب به وجب سند زده اند ... ! خدایا معصومیت کودکی را به ما بازگردان..
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 140
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 20
  • آی پی دیروز : 54
  • بازدید امروز : 26
  • باردید دیروز : 210
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 6
  • بازدید هفته : 349
  • بازدید ماه : 1,203
  • بازدید سال : 18,058
  • بازدید کلی : 111,254